مراقب نااهلان و نامحرمان باشيد


 

نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين محمد تقي رهبر




 
«يک مرتبه ديگر در خاتمه اين وصيتنامه به ملت شريف ايران وصيت مي کنم که در جهان، حجم تحمل زحمت ها و رنج ها و فداکاري ها و جان نثاري ها و محرميت ها، مناسبِ حجم برزگي مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است. آنچه که شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپا خاستيد و دنبال مي کنيد و براي آن جان مال نثار کرده و مي کنيد والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصد و مقصودي است که از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهيت به معني وسيع آن و ديده توحيد با ابعاد رفيع آن است که اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود در درجات و مراتب غيب و شهود است و آن در مکتب محمدي «صلي الله عليه و آله و سلم» به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده و کوشش تمام انبياي عظام «عليهم السلام» و اولياي معظم «سلام الله عليهم» براي تحقق آن بوده ...
شما اين ملت مجاهد در زير پرچمي مي رويد که در سراسر جهان مادي و معنوي در اهتزاز است - بيابيد آن را يا نيابيد - شما راهي را مي رويد که تنها راه انبيا و يکتا راه سعادت مطلق است.»
وصيت نامه سياسي - الهي حضرت امام خميني «قدس سره» / صحيفه نور، ج 21، ص 203.

عناصر بنيادين انقلاب
 

انقلاب اسلامي سه عنصر بنيادين دارد که عبارت است از مکتب، رهبري و امت. تفکيک اين سه از يکديگر به معناي انحراف و ناکارآمدي و بالاخره فنا و نابودي و يا انحراف از مسير اصلي است و در اين ميان عنصر اصلي و نخستين جوهره، مکتب است که در انقلاب ما، اسلام ناب محمدي «ص» است. به فرموده امام خميني: «انقلاب بزرگ اسلامي ما قبل از آنکه سياسي و اجتماعي باشد يک انقلاب معنوي و روحاني است». (کلمات قصار، ص 95). اين عنصر والا همان ايده و آرماني است که امام و امت به پاي آن ايستادند و فداکاري کردند و جاي آن دارد که ما و نسل هاي بعدي تا سر حد جان براي جاودانگي آن پايدار و استوار بمانيم.
البته عنوان اسلاميت نظام چيزي است که همه جريان هاي سياسي و رجال سياست بر زبان دارند و براي پيشبرد اهداف خود از عنوان اسلام بهره مي گيرند.
چيزي که موجب نگراني است سوء استفاده از عنوان اسلاميت به وسيله سوداگراني است که در تفسير مکتب به سهو يا عمد به راه انحرافي مي روند که خطر اين مدعيان اسلاميت از خطر معارضان با آن کمتر نيست و بلکه بيشتر است. از اين رو رسول اکرم «ص» فرمود: «من نسبت به امت خود از مومن و مشرک بيم ندارم، زيرا مومن را ايمانش از خيانت باز مي دارد و مشرک را خداوند سرکوب مي کند، بلکه از منافق هراسانم که چيزي مي گويد که شما آن را معروف مي دانيد اما عملي مي کند که منکر و خلاف شرع است».

پلي به گذشته
 

اگر از صدر اسلام شاهد بياوريم جريان حاکميت پسمانده هاي احزاب جاهلي بر سرنوشت مسلمانان است که تظاهر به اسلام کردند و کينه هاي بدر و احد را در کشتار فرزندان اصيل و آزاده اسلام و وارثان نبوت و يارانشان به نمايش گذاشتند. معاويه و يزيد و مروان ها و مأمون ها مسجد و محراب و نماز و جمعه و جماعت يعني شعائر اسلامي را داشتند اما از سوي ديگر خصمانه ترين سياست و سلوک را با اهل بيت پيامبر که وارثان وحي و ناصحان امت بودند پيش گرفتند.
آنها نمي گفتند اسلام نباشد و قرآن خوانده نشود و حجِ تعطيل شود چرا که اينها ابزارهايي بود که از آن بهره مي گرفتند، بلکه مي گفتند قرآن به درستي تفسير نشود و حاکميت در اختيار آنها باشد و فقه دين در تعارض با اهداف حاکمان زورمدار و منافق بيان و تفسير نشود. از اين رو مدرسه اهل بيت را تعطيل کردند و خانه وحي را بستند. درس هاي تاريخي صدر اسلام بايد براي هر عصري آموزه جريان شناسي و تفکيک سره از ناسره باشد.
از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون هم مي نگريم همه آنها که رو در روي نظام ايستادند همگي دم از اسلام و امام و انقلاب و حقوق مردم و آزادي و عدالت زده اند. حتي کساني که دشمنان اسلام و انقلاب به صراحت از آن سوي مرزها از آنان حمايت مي کنند و ميليارد ميليارد به پاي آنها مي ريزند تا در مقابله با آرمان ملت هزينه کنند و رجال خبري و رسانه هاي امپرياليستي و صهيونيستي آنها را باد مي کنند که در فتنه گري پايدار بمانند، آري اينها نيز از اسلام و امام و انقلاب و حقوق مردم مايه مي گذارند! خوشبختانه ايمان، شجاعت و بصيرت ملت، خاک يأس بر چهره آنان پاشيد و چشم فتنه را کور کرد که نمونه هاي آن را در دو سال اخير ديديم.
يکي از جلوه هاي اين آگاهي و ايمان مداري و ولايت مداري نهم دي ماه 88 و يادواره آن در دي ماه امسال بود که ملت، حماسه باشکوهي آفريد و مرگ خفت بار جريان فتنه و سردمداران و طراحان آن را در پهنه کشور اسلامي جشن گرفت. درود بر اين ملت و سلام و تحيت نثار رهبري فرزانه که با تدبير و مديريت بحران بار ديگر کفايت و درايت و شايستگي خود را به اثبات رسانيد.

جريان مشکوک خسارت بار ديگر
 

جريان ديگري که هنوز پشت صحنه آن بدرستي پيدا نيست، نظريه پردازي هايي است که درباره اسلام و تاريخ نبوت و انبياي بزرگ و احکام و فقه و سياست و مديريت اسلامي ديده مي شود. اين پرده جديد، دست ساخته کساني است که در حاشيه برخي دستگاه هاي مهم حاکميتي کشور جا خوش کرده و هرازچندگاه دسته گلي به باد مي دهند و فتوايي صادر مي کنند که خارج از صلاحيت آنهاست و حاضر نيستند پا از گليم خود درازتر نکنند. آنچه در جريان اين نظريه سازي ها لطمه مي بيند اشخاص نيستند بلکه جبهه اصولگرايي است که کمتر به آن توجه مي شود. اين دولت و مجلس با خصيصه اصولگرايي، انقلاب را از مسير انحرافي و بيراهه اي که به دست برخي ازسياسيان صورت مي گرفت، به ريل اصلي برگرداندند و گفتمان امام و ولايت را احيا کردند و در حالي که در آن دوره راه نفوذ و رخنه به ارزش ها باز شده بود بازگشت به ارزش ها را سرلوحه برنامه هاي خود قرار دادند. اين دستاورد بزرگي بود.
براي همگان معلوم است که ملت، چه به مجلس و چه به دولت با اين شاخصه ها راي داد و نبايد اين حقيقت بر مسئولان امر پوشيده باشد و اقبال مردم را به شاخصه هاي شخصي پيوند زنند و خداي نخواسته از اصول فاصله بگيرند و دغدغه هاي علماي اسلام و دلسوزان نظام و امت حزب الله و توده هاي مردم را ناديده بگيرند و رضاي عامه را به رضاي خاصه بفروشند و براي حفظ اشخاص مورد علاقه شان به صورت مطلق و بدون انتقاد پذيري، وجدان عمومي را جريحه دار کنند که در اين شيوه عمل نه تنها به خود ضربه مي زنند بلکه به نظام و جريان اصولگرايي لطمه وارد مي کنند که خسارتي جبران نشدني و در محکمه الهي و دادگاه ملت غير قابل بخشش است.
امام خميني آن معلم بزرگ تهذيب و ارشادگر سير و سلوک با يادآوري روز حساب مي فرمايد: «ما يک روز ديگر داريم، اين را شک نکنيد، ما يک روز محاسبه داريم و از همه چيز ما محاسبه مي شود. آن روز خود انسان محاسبه خودش را مي کند. آن روز قلم ها مي آيند شهادت مي دهند. دست ها شهادت مي دهند، چشم ها شهادت مي دهند: (کلمات قصار، ص 49).
امام امت همچنين فرموده اند: «بايد سعي شود تا از راه رسيده ها و دين به دنيافروشان، چهره کفرزدايي و فقرستيزي روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند» (همان، ص 96).
امام بزرگوار که بخوبي مردم خود را مي شناختند، دغدغه آنان را نسبت به اصول انقلاب چنين توضيح دادند: «مردم ايران ثابت کرده اند که تحمل گرسنگي و تشنگي را دارند ولي تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت» (همان، ص 97).
در اين زمينه به مسئولان نيز هشدار دادند که صاحبان اصلي انقلاب را نگه دارند: «مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را به بهانه هاي بي اساس پس نزنند تا به جاي آنان کساني را که وارثان رژيم گذشته و وابستگان فکري به آنان هستند جايگزين کنند» (همان).
به فرزندان وفادار به انقلاب و نظام نيز تأکيد کردند که اجازه ندهند نامحرمان سکاندار انقلاب شوند: «من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد» (همان).

امام و آينده انقلاب اسلامي
 

از اين گونه رهنمودها و توصيه هاي سرنوشت ساز از آن يار سفر کرده بسيار است که دغدغه اصلي اين بود که افراد فرصت طلب و از راه رسيده و نااهل، با دستاويز قرار دادن اسلام و انقلاب به جهل يا از روي عمد با ارزش ها بازي نکنند و بر مقدرات مردم حاکم نشوند و در عين حالي که نسبت به اصل انقلاب نگراني نداشتند، مي گفتند: «من به سهم خودم هيچ نگراني ندارم راجع به انقلاب، انقلاب راه خود را خودش پيدا کرده و پيش مي رود و بستگي به وجود هيچ کس هم ندارد» (همان).
خواننده گرامي! جمله اخير را يک بار ديگر بخوانيد که بنيانگذار اين نظام با اطمينان خاطر مي گويد انقلاب راه خود را خواهد پيمود و بحق چنين است. انقلاب اسلامي سپهر درخشنده اي است که نمي توان جلوي نفوذ آن را گرفت. همان گونه که مي بينيم چشم جهانيان به انقلاب اسلامي دوخته شده و صدور و گسترش آن، ابرقدرتهاي مستکبر را به اضطراب افکنده چرا که رقيب شکست ناپذير اصلي خود را در شرايط کنوني جهان اسلام انقلابي مي دانند و امروز که بيش از بيست سال از رحلت آن بزرگمرد ملکوتي مي گذرد تعبير و تفسير آن کلمه ماندگار را شاهديم و به همين دليل مي بينيم آنها که سالهاست سياست سرنگوني رژيم اسلامي را در سر مي پرورانند و در 32 سال اخير از هيج توطئه اي فرو گذار نکرده اند که آخرين آن فتنه سال 88 بود امروزه با لحن نرمتري با ايران سخن مي گويند و اين فرموده مقام معظم رهبري به برکت آگاهي و پايداري است: «نرمتر شدن لحن دنياي غرب در برابر مسلمانان از برکات و نتايج بيداري مسلمين و ايستادگي در دنياي اسلام است. حرف کساني که مي گويند امروز ايران از چشم دنيا افتاده است ابداً قابل قبول نيست».

اصولگرايي نه ادعاي تنها
 

در همين جا بايد تأکيد کرد همان گونه که اصل اسلاميت و انقلابي بودن به صرف دعوي نيست و شاخصه ها و لوازم دارد، بايد بيدار بود که اصولگرايي نيز دستاويز مقاصد ديگر نباشد. اصول انقلاب اسلامي و شاخص هاي آن روشن است. در عمل نيز معيارهاي خاص خود را دارد که مدعيان را از اهل صدق جدا مي کند. بي ترديد در ميان شاخصه هاي اصولگرايي، ولايتمداري بارزترين شاخص است که صدق و کذب مدعا را تفکيک مي کند، همان گونه که پس از پيامبر راه اهل بيت «ع» معيار مسلماني واقعي بود، تبعيت از ولي فقيه نه تنها به زبان بلکه در عمل و کردار نيز شاخصه اصلي اصولگرايي انقلابي است. بنابراين کساني که در قواي سه گانه مدعي اصول گرايي هستند و نان اين جريان را خورده اند و امتياز آن را گرفته اند، بدانند که اعمالشان زير ذره بين ملت با بصيرت است؛ ملتي که در اسلام و ولايت ذوب شده است و در تشخيص حق و ناحق اشتباه نمي کند و اين بصيرت و تشخيص، ثمره ايمان و صداقت آنان است؛ مردمي که از جاه و مقام وارسته اند و راه فريبکاري و دغل بازي را نمي دانند و تجربه نکرده اند. آنان که بدون نام و شهرت و آوازه که با صبوري و رياضت براي ديگران الگوي بردباري و صداقت و سادگي اند. آنان که روز 22 بهمن مي آيند، روز قدس مي آيند، روز نهم دي و يوم الله هاي ديگر مي آيند بدون اينکه کمترين توقعي از کسي داشته باشند. مي آيند به حکم وجدان و ايمان و غيرت و جوانمردي شان، مي آيند براي پاسداري از دستاورد خون عزيزانشان و براي اعلام وفاداري نسبت به ولي امر که بيشترين اطمينان و يقين را به راستي و شايستگي اش دارند. اين مردم براي همه، حتي نخبگان و مسئولان امور الگو و اسوه اند تا تعلقات شخصي و فرزندان و حاشيه ها و نورچشمي ها را به پاي اهداف عالي فدا کنند. اين همان تقواي سياسي است که اميرمومنان «ع» در روش حکومت خود نشان داد و نزديکترين افراد خاندان حضرتش جسارت اين را نداشتند که پا را از حق خود فراتر نهند و با برادرش عقيل آن گونه عمل کرد که مي دانيم و از بيت المال بيش از سهم معمولي ديگران چيزي نداد و با آهن گداخته توقع وي را پاسخ داد و اگر يک والي در قلمرو حکومتش تخلف و اجحافي مرتکب مي شد بدون مجامله او را از کار برکنار مي کرد و معيار اين سياست، همانا حق محوري بود نه انتقام جويي و آنها که امروزه داعيه دار پيروي از سياست علوي هستند معيار علمشان بايد آن حضرت باشد. اجازه ندهند مسير انقلاب به انحراف کشيده شود و يا منحرفان، نظريه پرداز انقلاب باشند و به آنها خط فکري بدهند و جاه طلبان از رانت شخصيت استفاده کنند.
در پايان اين مقاله به چند مورد از توصيه هاي حضرت امام مي نگريم:
«حفظ خود اسلام از حفظ جان مسلمان هم بالاتر است».
«حفظ مصلحت عمومي و اسلام، مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي».
«اگر اسلامي بودن نهضت محفوظ باشد ديگر آسيب نمي بينيد».
واينک ماييم و مسئوليت شرعي و ملي خود، که در هر رتبه و جايگاهي هستيم وجدانمان را به داوري طلبيم که سهم اسلام در عملکرد ما چه مقدار است؟
منبع: پاسدار اسلام، شماره 349